چند وقتی میشه که شروع کردم فلسفه خوندن. نه فقط واسه دوستداشتنم؛ واسه اینکه یهکم آمادگی ذهنی داشته باشم واسه دانشگاه.
تاریخ فلسفه چیز غریبیه. کاری ندارم که فکر کردن واسهی ساختنِ یه آدم و یه زندگی چهقدر مهمه و من چهقدر از خوندن این افکار لذت میبرم. میخوام بگم گاهی ما آدمها خیلی فکر میکنیم. به چیزهایی که خیلی راحت قابل حل و فصلاند. این فکر و خیالهای زیادی باعث میشه تئوریسازی کنیم و نتیجههای مسائلِ کوچیک رو بسط بدیم به تمام زندگی. خب اینجوری نیست
ماجرا ماجرای درسهای منه. سرِ یه مسئلهی سادهی اقتصاد که شاید با چندتا ضرب و تفریق حل میشد، من -و فقط من- که بالاترین سطحِ ریاضی رو توی درسام داشتم و همش با مسئلههای نسبتا پیچیده سر و کار داشتم، مغزم همش میرفت سمت انتگرال و این جور چیزا و اصلا نمیدیدم که راه حل ساده تر از این حرفهاست. برعکس، کسایی که اقتصادی فکر میکردن و پایینترین سطح ریاضی رو داشتن مثل آبخوردن حلش کردن.
میخوام بگم این پیچیدگی زیاده از حد اصلا هم خوب نیس. توی زندگی چیزی که مهمه اون به اصطلاح "کامِن سِنس"ِ که همهی کارا رو درس میکنه. یاده ح.ر -یا حالا دیگه د. - میافتم که وقتی میدید حرس میخورم از دست آدمایی که کتاب نمیخونن؛ بهم میگفت همهچیز رو که از توی کتابها نمیشه یاد گرفت. آره. راس میگه. علامهی دهر هم که باشی، همهی کتابهای دنیا رو هم که خونده باشی، پیچیدهترین سیستم فکری رو هم داشته باشی؛ اگه "زندگی" نکرده باشی به هیچ دردی نمیخوری.
این یادم میمونه
تاریخ فلسفه چیز غریبیه. کاری ندارم که فکر کردن واسهی ساختنِ یه آدم و یه زندگی چهقدر مهمه و من چهقدر از خوندن این افکار لذت میبرم. میخوام بگم گاهی ما آدمها خیلی فکر میکنیم. به چیزهایی که خیلی راحت قابل حل و فصلاند. این فکر و خیالهای زیادی باعث میشه تئوریسازی کنیم و نتیجههای مسائلِ کوچیک رو بسط بدیم به تمام زندگی. خب اینجوری نیست
ماجرا ماجرای درسهای منه. سرِ یه مسئلهی سادهی اقتصاد که شاید با چندتا ضرب و تفریق حل میشد، من -و فقط من- که بالاترین سطحِ ریاضی رو توی درسام داشتم و همش با مسئلههای نسبتا پیچیده سر و کار داشتم، مغزم همش میرفت سمت انتگرال و این جور چیزا و اصلا نمیدیدم که راه حل ساده تر از این حرفهاست. برعکس، کسایی که اقتصادی فکر میکردن و پایینترین سطح ریاضی رو داشتن مثل آبخوردن حلش کردن.
میخوام بگم این پیچیدگی زیاده از حد اصلا هم خوب نیس. توی زندگی چیزی که مهمه اون به اصطلاح "کامِن سِنس"ِ که همهی کارا رو درس میکنه. یاده ح.ر -یا حالا دیگه د. - میافتم که وقتی میدید حرس میخورم از دست آدمایی که کتاب نمیخونن؛ بهم میگفت همهچیز رو که از توی کتابها نمیشه یاد گرفت. آره. راس میگه. علامهی دهر هم که باشی، همهی کتابهای دنیا رو هم که خونده باشی، پیچیدهترین سیستم فکری رو هم داشته باشی؛ اگه "زندگی" نکرده باشی به هیچ دردی نمیخوری.
این یادم میمونه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر