۱۳۸۹/۳/۷

دلم هنوزم چیزای دست‌نیافتنی می‌خواد... یه آدم مهربون که صبح که چشاتو واز می‌کنی کنارت باشه و نگات کنه و لبخند بزنه ... بعدش با هم قهوه بخورین و همش به هم لبخند بزنین...
ولی این آدمه نباید حرف‌زدن بلد باشه. اصن لال باشه... ولی خیلی خوب گوش بده و از چشماش بخونی مهربونیش رو و بفهمی که واسش مهمی ...
این آدمه کاری هم نباید به کارت داشته باشه. فقط باشه... فقط بدونی که هروقت دلت غصه داشت و خواستی غر بزنی، یکی هست که سراپا گوش می‌شه و ساعت‌ها نگات می‌کنه و فقط گوش می‌ده ... گوش می‌ده ... گوش می‌ده تا خوابت ببره و صبح باز با همون نگاهِ مهربونش بیدار می‌شی و بازم همیشه هست ....
امون از این دست‌نیافتنی‌ها...

۲ نظر:

Zahra گفت...

سلام من اتفاقی وبلاگتون رو دیدم. این پستتون خیلی باحال بود. قلمتون گرم‏;‏‏)‏

Moj گفت...

ممنونم زهرا جون :)